دیکشنری
داستان آبیدیک
he must have gone
hi mʌst hæv gɑn
فارسی
1
عمومی
::
باید رفتهباشد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HE MADE A P OR POST
HE MADE A SHOW OF GO
HE MADE A STIFT DENI
HE MADE AN HONEST WO
HE MADE ME WAIT
HE MAKES A LIVING WI
HE MAKES MOST NOISE
HE MAKES OCCASIONAL
HE MAKES RINGS ROUND
HE MAN
HE MARRIED A F
HE MAY COME LATE
HE MEANS MISCHIEF
HE MEANS WELL
HE MUDDLED THROUGH
HE MUST HAVE GONE
HE MUST NEEDS GO
HE NEEDS MUST GO
HE NESTLES IN THE CH
HE NETTLED HIMSELF
HE NEVER SAW A LION
HE NO LONGER WENT TH
HE OBEYS HIS SUPERIO
HE OFFICIATED AS HOS
HE OUT HERODS HEROD
HE OUTWATCHED THE NI
HE PAID THROUGH THE
HE PARTOOK OF FARE
HE PASSED HENCE
HE PAYS HIS OWN MONE
معنیهای پیشنهادی کاربران
Mahal
27 اردیبهشت 1403
او باید می رفت ...(به این مفهوم که باید تا حالا می رفت در حالی که نرفته است)
1
0
«
1
»
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید